حکایت استادان عارف

[ad_1]

حکایت استادان عارف

instructive tale teacher حکایت استادان عارف

حکایت استادان عارف

یكی از مریدان عارف بزرگی، در بستر مرگ استاد از او پرسید:

مولای من استاد شما كه بود؟

عارف: صدها استاد داشته ام.

مريد: كدام استاد تأثیر بیشتری بر شما گذاشته است؟

عارف اندیشید و گفت:

در واقع مهمترین امور را سه نفر به من آموختند.

اولین استادم یك دزد بود.

شبی دیر هنگام به خانه رسیدم و كلید
نداشتم و نمی خواستم كسی را بیدار كنم. به مردی برخوردم، از او كمك خواستم و
او در چشم بر هم زدنی در خانه را باز كرد. حیرت كردم و از 

او خواستم این كار را به من بیاموزد. گفت
كارش دزدی است. دعوت كردم شب در خانه من بماند. او یك ماه نزد من ماند. هر
شب از خانه بیرون میرفت و وقتی برمی گشت می گفت 

چیزی گیرم نیامد. فردا دوباره سعی می كنم. مردی راضی بود و هرگز او را افسرده و ناكام ندیدم.

پیشنهادی:  بیوگرافی حدیث میر امینی + عکس های حدیث میر امینی و همسرش

دوم سگی بود.

سگ هرروز برای رفع تشنگی كنار رودخانه می
آمد، اما به محض رسیدن كنار رودخانه سگ دیگری را در آب می دید و می ترسید و
عقب می كشید. سرانجام به خاطر تشنگی بیش از 

حد، تصمیم گرفت با این مشكل روبه رو شود و خود را به آب انداخت و در همین لحظه تصویر سگ نیز محو شد.

استاد سوم من دختر بچه ای بود.

دختر بچه با شمع روشنی به طرف مسجد می رفت. پرسیدم: 

خودت این شمع را روشن كرده ای؟

گفت: بله.

برای اینكه به او درسی بیاموزم گفتم:
دخترم قبل از اینكه روشنش كنی خاموش بود، میدانی شعله از كجا آمد؟ دخترك
خندید، شمع را خاموش كرد و از من پرسید:

شما می توانید بگویید شعله ای كه الان اینجا بود كجا رفت؟ 

فهمیدم كه انسان هم مانند آن شمع، در
لحظات خاصی آن شعله مقدس را در قلبش دارد، اما هرگز نمیداند چگونه روشن
میشود و از كجا می آید …

پیشنهادی:  بیوگرافی دکتر مونا جراحی

نوشته حکایت استادان عارف اولین بار در روبکا. پدیدار شد.

لینک منبع

[ad_2]

مطلب پیشنهادی

چگونه تیپ مشکی بزنیم؟ (نحوه ست کردن لباس مشکی مردانه)

چگونه تیپ مشکی بزنیم؟ چگونه تیپ مشکی بزنیم و یک استایل جذاب مردانه داشته باشیم؟ …